اسلام و دیموکراسی

در رابطه با اسلام و دیمکراسی نظریات و برداشتهای مختلف و هم متضاد وجود دارد که هر یک دلایل و مبانی فکری معین و مختلف خود را دارند که پرداختن به همه آنها ایجاب فرصت زیادی را میکند ام اینجا من در این خلاصه مقاله خود که از منابع مختلف جمع آوری نموده ام نکات چند را عرض میکنم.


ما همه میدانیم و بدین باوریم که قران کریم منحیث یگانه کتاب هدایت در بین جوامع مسلمین بکر و تحریف ناشده وجود دارد اما باید پذیرفت که درک اسلام ، تفسیر قران و آموزه های فکری ما مربوط به دورانهای مختلف تاریخی و غالبا تحت تاثیر شرایط و تلفیقات فرهنگی و شرایط سیاسی اجتماعی مختلف هر عصر در هر کشوری به گونه در امتداد زمان وجود تاریخی و سنتی کسب نموده و چنانچه تعبیرات متفاوت را در عرصه های مختلف بوجود آورده، به گونه مثال آنهای که معتقد به اسلام سنتی و هم ایدلوژیک اند بدین باور اند که اسلام و دیمکراسی دو نوع طرز دید مختلف از دو منبع و دو جهان بینی متضاد بر جامعه بشری نگاه میکنند ،

جایگاه دین را آسمان  و پایگاه دیموکراسی زمین است.

در دین خدا محوری است در دیموکراسی مردم سالاری

در دین رضای خالق اصل است و در دیموکراسی رضای مخلوق

در دین تعبد و تقلید است و در دیموکراسی تحقیق و تعقل

در دین اطاعت است در دیموکراسی انتخاب

دین قدسی و ثابت است اما دیموکراسی انتقاد پذیر و در حال تکامل

دین از آن خدا و دیمکراسی محصول تفکر انسان که طبیعتاً موجود ناکامل و جایز الخطاست.

 اما در حوزه نو اندیشی و نوگرایی تفکر اسلامی تقریباً علما و دانشمندان زیاد هستند که از جمع اسلام با دیموکراسی سخن گفته اند از جمله علامه نایئبی ، کواکبی، مودودی، طباطبایی ، باقر صدر و روشنفکران چون شریعتی ، بازرگان، سروش و عده زیادی دیگر .........به هر حال اسلام و دیموکراسی هر دو واقعیت های موجود و انکار ناپذیر جامعه و زمان ماست که هر کدام مزایای معین خود را هم دارند و نباید این دو را در مقابل هم قرار داد و یا یکی را انتخاب و دیگر را رها کرد که این در زمان موجود و در جامعه ما نه میسر و نه مطلوب است.

دیموکراسی بگونه معاصر آن اولین بار توسط جان لاک مطرح گردید در فلسفه جان لاک مردم و حقوق آنها از جایگاه ویژه ای برخوردارند، وی عقیده داشت که هر مرجعه ای که حق و حقوق مردم را سلب یا تقیید کند محکوم است لهذا وی به تفویض حکومت و اداره آن از طریق دموکراسی بود وی شدیداً بدین باور بود که (حقوق) حتی از مداخله حکومت مصون و خارج است و چنین تقریر میکرد که همه مردم برابر اند به این معنا که پیش از آن جامعه به آنها حقوق را اعطا کند، خود بسیاری از حقوق را داشته اند و چون جامعه این حقوق را به ایشان نداده است نمی تواند آن را بگیرد، جان لاک مسوولیت دولت و حکومت را در اصالت دادن به حقوق مردم میدانست.

Secularismسیکولاریزم همراه با دیموکراسی مطرح شده است که  در فرهنگ غرب معانی مختلف را افاده میکند از قبیل: جدا انگاری دین از دنیا، دنیوی عرفی، غیر مقدس و غیر روحانی، عقلانیت، علمانیت یا علم گرایی، و نوگرایی و مدرنیسم، واژه لاتینی   saeculam به معنای قرن و سده است. سیکولوم در زبان کلاسیک مسیحیت ، نقط مقابل ابدیت و جاویدانگی یعنی الوهیت زمان حاضراست و در اصطلاح به معنای هر چیزی است که به جهان تعلق دارد . واژه آلمانی آن weltlich به معنای این جهانی است. اما داکتر حداد عادل میگوید ما اصولاً نمیتوانیم واژه معادل فارسی برای اصطلاح اسکولاریسم پیدا کنم زیرا که هویت و ماهیت عمیق فرهنگی این واژه در غرب شکل گرفته و در فرهنگ و تمدن ما سابقه ندارد و بحث های علمی و منطقی به حد کافی و لازم صورت نگرفته ما در مرحله قرار داریم که استعمال این واژه حتی امروز هم  در جوامع اسلامی احساسیت برانگیز است.

معنی اصلی دیموکراسی حکومت مردم برای مردم و توسط مردم میباشد که در آن سهیم ساختن مردم در ادارۀ امور خود شان و تدارک شرایط مساوی برای رشد همه گان بصورت مساویانه میباشد. که اسلام آنرا اولین بار مورد به شکل تکمیل آن مورد مطالعه و بررسی نسبت به دیگر ادیان و مکاتب سیاسی مطرح نموده است.

رابطه اسلام و دیموکراسی به معنی های متفاوت آن با وجودیکه مقوله های جدا از هم اند اما نه مخالف و متضاد با هم – آنهانیکه در جامعه دینی معتقد به دیموکراسی هستند اذعان میدارند که اینجا ظرافت وجود دارد که کمتر کسی متوجه گردیده و آن اینکه سیستم و برنامه ایجاد کردن از جمله بحثهای درون دینی مانند احکام نماز و روزه نیست که در مورد آنها عالم دین مسله گشایی نماید و پاسخ سوالات را از متن شریعت استنباط و یا استخراج کند اصلاً  این بحثها بحثهای فرا دینی بوده با اسلام در تضاد و یا تناقص قرار ندارد . چون در عرصه زندگی بشر مفاهیم زیاد وجود دارد که نه برخاسته از درون دین و نه متضاد با دین است و بهترین مصداق گفته ما رابطه علوم طبیعی با اسلام است زیرا بگفته یکی از آگاهان دین نه برق میاورد نه تلیویزیون و رادیو، نه طیاره و نه ماهواره اما زمانیکه این ها آمدند دین حکم حلال و یا حرام بودند شانرا میدهد.

موافقت اسلام با دیموکراسی مشروط است نه مطلق ، زیرا اگر دیموکراسی به معنی سهیم ساختن مردم در ادارۀ امور خود و احترام به آرای مردم در یک چوکات معین باشد ، پس در آن صورت با اسلام کدام منافاتی ندارد، زیرا اخوت اسلامی که در اسلام است و مساوات و ترحم بر ملت و احترام به آرای مردم که در اسلام سابقۀ طولانی دارد ، بی نظیر می باشد، اما اگر دیموکراسی را به معنی سیادت مطلق خواست و ارادۀ مردم بدون رعایت حدود معین تلقی کنیم و قانون را نیز خود مردم بسازند  ،در آن صورت با اسلام تضاد دارد زیرا اسلام به شرطی به سیادت و خواست مردم اجازه میدهد که با احکام شریعت و تعلیمات اسلامی منافاتی نداشته باشد.