علت گرایش غربیان به دین مقدس اسلام

درآغاز این نبشـته باید دانست که که چرا غربیان در عصرامروزی  گرایش خود را به دین مقدس اسلام  اعلان میدارند ؟  

Islam

علت اینکه مردمان عصرامروزی زود به اسلام میگرایند ، عبارت است از :

1) تشنگی بعد مادی ومعنوی : علت اساسی پذیرش اسلام در غرب  تشنگی حقیقی خود آنان در جوانب مادی ومعنوی حیات انسانی است ، زیرا قوانین بشری اگرچه در ساحات مادی تا اندازهء برای انسان خدمت نموده است ، ولی از نگاه اجتماعی ، روابط فردی ، روابط انسانی ، روابط با مردمان جهان ، زنده گی فامیلی ، احترام والدین واعضای خانواده ، صله رحم ، آنانرا را خیلی ها به عقب رانده است ، نشر امراض مـختلف مانند ایدز ، سارس ، انواع مختلف سرطان ها ، و رو آوردن  به مخدرات ،  نیز علت همین قوانین بیدینی و یا ادیان ساخته بشراست که دامنگیر ملیون ها انسان شده است میباشد .


2)  خسته گی از زنده گی مادی :  اگر چـه انسانهای امروزی  به امتیازات مادی زیادی نایل شده اند ، ولی این زنده گی مادی راحت بخش نبوده و بسا اوقات سبب میشود که هزاران انسان دست به خود کشی زنند ، و درمقابله با بسیاری از مشکلات خود را تنها فکر نموده  به جستجوی یار ومدد گار میشوند ، که این یاری ومحبت صادقانه وجود نداشته ، ویاهم آنــرا در وجــود اشخاصــی میبینــند کــه خـود محتاجنــد ، و نمیتوانـند ایـن خــلا ها را پـر نمایــند .  

انسان یک مخلوق اجتماعی است که درساحات روابط اجتماعی نیازمند علاقه شریفانه میان خانم وشوهر ، اعضای فامیل ، رعایت و سرپرستی اولاد ، محبت حقیقی همکاران است ، همچنان این انسان نمیتواند تنها در چارچوب مادیت ، حیات خوش داشته باشد ، زیرا بخش معنوی انسان به روابط و علاقـه با ذات قوی نیازمند است که یار ویاورش درغمها ودردها بوده  ، وبرای رسیدن به آرمانهایش همکارش باشد .  

3) جستجوی معقولیت در اعتقاد : انسانهای امروزی  با عقل وسیع عصر تکنالوژی وساینس نمیتوانند عقایدی را بپذیرند که قابل درک نیست ،  وهرگاه از زبانهای خود آنان بشنویم میابیم که آنها از چنین عقاید دست ساخته بشر، شکایت دارند ، نه روحا آرامش دارند و نه هم جسما ، چرا یک انسان ، به بتهای ساخته دست خود عبادت کند ؟  چرا به مجسمه حضرت مسیح در کلیسا سجده نماید ؟  بین بت خواه از بودا باشد ویا از مسیح ویا از بگوان  چــی فرق است ؟  به اساس عقیدهء مسیحیت که میگویند انسان ملعــون خلق شده  وحضرت مسیح خود را قربان کرد تا ما را خلاص کند ، این انسان میپرسد که چرا انسان ملعون خلق گردد  ، چرا خدای پدر،  پسر خویش را قربان نماید (مطابق عقیده مسیحیان) آیا پدریکه پسرش را به دشمنان تسلیم مینماید ، ظالم نیست ، آیا درخون وی شریک نیست ؟  چرا این خدا بدون کشتن پسر مظلومش و به صلیب کشانیدن او بنده گان را عفو نکرد ؟

یکتن از اشخاص غیر مومــن  میگوید :  

من با عقل خود درک نمودم که این جهان بدون خالق نیست ، حتما ذاتی وجود دارد که این جهان را با چنین نظمی رهبری مینماید ، وزمانی برای ایمان آوردن به خدا ، به کلیسا رفتم درمجلسی برایم یک گیلاس شراب دادند و گفتند: این خون مسیح است ، بنوش ، و یک پارچه نان فطیر دادند  وگفتند:  این گوشت مسیح است ، بخور . گفتم : چطورمیتوانم که شراب را خون بگویم ، ونانرا گوشت مسیح ، عقلم این اندیشه را نمیپذیرد ، آنان به من گفتند : اگر میخواهی مسیحی باشی باید درین لحظه عقلت را فراموش کنی ، آنچه گفته میشود بپذیری .

آن شخص در جواب میگوید :  من با عقل خویش به وجود خالق اعتراف نمودم ، چطور میتوانم که بـرای خالقی عبادت کنم که عقلم را محو میسازد ، دو باره به چنین عقیده مخالف عقل کافرشدم .

این انسان دانشمند میخواهد که به خالقی سر تسلیـم نهـد که واقعا شایستـه عبادت باشد ، دارای قدرت عالی  ، از داشتن پـدر، پسر واولاد بی نیازباشد ، علم ودانش وی حد واندازه نداشته باشد ، اوامر وی حتما قابل تنفیذ باشد ، همیشـه همرای انسان باشد ، ودرچارچوب کدام اطاق بند نباشد ، ساخته دست خود انسان نباشــد ، انسان را کرامت دهد ، عادل و مهربان باشد ، انتقام مظلومان را از ظالمان حتما بگیرد ، اعمال انسانرا محاسبـه نماید ، ونیکی ها را بدون اجرنگذارد .

وهرگاه این انسان حقایق را میجوید ، بخوبی درک میکنــد که ذات اللـه ( جل جلاله ) همان خالق حقیقی است که دارای تمامی صفات الوهیت میباشد ، این انسان دانشمند به وجود چنین ذاتی ایمان آورده ، و صرف برای خالق حقیقی خود را تسلیــم مینماید . زیرا میداند که تمامی کاینات به خالق حقیقی تسلیم اند ، من نیز جزء همین جهان هستی میباشم ، لازم است که خود را تسلیم خالق جهان نمایـــم .

  بی احترامی به انسان و  تعصبات : یک دانشمند  علت بیزاری اش را از مسیحیت ، عقاید تعصبی و نژاد پرستانهء آن بیان میدارد ، او میگوید : خداییکه انسانرا خلق نموده ، وبرایش رنگ را اختیار نموده ، چرا برای مسیحیان سفید پوست حق میدهد تا مانع دخول سیاه پوستان درکلیسا شوند ؟ آیا این ظلم نیست ؟  وزمانی عدالت اسلامی را مطالعه مینماید که اسلام به اساس قاعدهء  تقوا ( إن اکرمکم عند الله اتقاکم ) بنیان گزاری شده ، به حقانیت این دین اعتراف مینماید . 

    همچنین سایر پیروان ادیان مختلف به مجرد آگاهی از حقایق اسلامی فورا گرایش خویش را به اسلام اعلان میدارند .

زیرا با توجه به ادیان مختلف میابند که انسان به شکلی از اشکال تقسیم بندی های منفی شده که بعضی را به اساس خلقت ظاهری ،خانواده گی ، منطقه ، و زبان  به بهتر وبد تر تقسیم نموده است ، ولی برعکس اسلام این اختلافات را علت برتریت ندانسته ، بلکه برتریت انسان را در حفظ کرامت انسانی ( تــقوا ) بیان داشتـه است . بلال سیاه پوست حبشـی ، سهیل رومی ، وسلمان فارســـی ( رضی الله عنــهم ) سه تن از صحابیانی بودند که با وجود اختلاف زبانی ، شکل صورت ، قومی ، ونژادی ، از جمله مقربترین انسانها درمیان مؤمنان ومسلمانان بودند .

میگویند یکتن از صحابه روزی به حضرت بلال جمله ء را استعمال نمود که در آن چیزی از بد گویی در رنگ بود ، و زمانی پیامبر ( صلى الله علیه وسلم ) خبرشد ، به آن صحابی گفت که : در وجود تو آثار جاهلیت هنوز باقیمانده است . آن شخص دانست که منظور پیامبر اینست که من هنوز مؤمن حقیقی نشده ام ، زیرا تعصب جاهلیت با نورانیت اسلام کاملا در تضاد است ، به نزد بلال رفتـه ، خود را درمقابل وی به خاک انداخت ، وگفت : ای بلال بالای من لکد نما ، تا خداوند گناه آن کلمه تعصب آمیز مرا عفو نماید .

در مورد سلمان فارسی (رضی الله عنه) روایت شده که روزی مهاجرین وانصاردرمورد وی اختلاف نمودند ، مهاجرین کفت که سلمان از جمله ء ماست وانصارکفتند که سلمان ازجمله انصارمیباشـد ، وقتی به نزد بیامبر( صلى الله علیه وسلم ) رفتند وجریان راقصه نمودند ، پیامبر گفت : سلمان از جمله اهل بیت من است .

4) جستجوی یک دین کامل  :

5) ) جستجوی یک دین جهانی :

6)  جستجوی جواب به سوالات فکری  جرا ؟ برای جی ؟ ازکجا ؟ هدف جیست ؟

7) جستجوی دین عاری از تعصبات

8) جستجوی راه نجات از فروپاشی ها :