مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

فرهنگ

بین علم و تکنولوژی و تبعات آن، با فرهنگ، تفاوت وجود دارد؛ اینها دو مقوله جداگانه‏اند. اگر چه خود علم هم جزو شاخه‏های فرهنگ است، اما فرهنگ به معنای خاص برای یک ملت، عبارت از ذهنیات، اندیشه‏ها، ایمان‏ها، باورها، سنت‏ها، آداب و ذخیره‏های فکری و ذهنی است که از این جهات، ما نه فقط از دنیای پیشرفته در علم و تکنولوژی، عقب نیستیم، بلکه در بسیاری از جهات، از آنها جلوتر هم هستیم. البته نمی‏خواهیم مبالغه، اغراق‏گویی و مطلق‏گویی کنیم؛ گر چه در یک چیزهایی از همین شاخه‏های فرهنگ، خارجی‏ها و عمدتا اروپایی‏ها، از ما جلوتر هستند.

بخش عمده فرهنگ،

همان عقاید و اخلاقیات یک فرد یا یک جامعه است. رفتارهای جامعه هم که جزو فرهنگ عمومی و فرهنگ یک ملت است، برخاسته از همان عقاید است. در واقع، عقاید یا اخلاقیات، رفتارهای انسان را شکل می‏دهند و به وجود می‏آورند.

خلقیات اجتماعی، رفتارهای اجتماعی را به وجود می‏آورند. بنابراین، درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم می‏شود، اما اساس و ریشه فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی.

بنده چند نمونه از خلقیات اجتماعی و ملی را که برای یک ملت تعیین کننده است، در این جا عرض می‏کنم. مثلاً عزم و اراده، غرور ملی، احساس توانایی، احساس قدرت بر اقدام و عمل و سازندگی، انضباط، نشاط، همکاری و مشارکت. اگر فرض کنیم ملتی همراه با ایمان و عقیده‏ای که دارد، این اخلاقیات را هم دارا باشد، خواهیم دید که چقدر در رسیدن به اهداف و آرمان‏هایش، به او کمک خواهد کرد. بنابراین، به نظر ما، مقوله فرهنگ از نظر تأثیرش در آینده یک ملت و یک کشور، با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست؛ اهمیت مقوله فرهنگ از این جاست.2

من فرهنگ کشور را در سه عرصه مهم و عام مشاهده می‏کنم:

اول در عرصه تصمیم‏های کلان کشور است؛ یعنی فرهنگ به عنوان جهت‏دهنده به تصمیم‏های کلان کشور، حتّی تصمیم‏های اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و یا در تولید، نقش دارد. وقتی ما می‏خواهیم ساختمان بسازیم و شهرسازی کنیم، در واقع، با این کار، داریم فرهنگی را ترویج یا تولید می‏کنیم یا اشاعه می‏دهیم. وقتی تولید اقتصادی هم می‏کنیم، در واقع، داریم از این طریق، فرهنگی را تولید می‏کنیم؛ اشاعه می‏دهیم یا اجرا می‏کنیم. اگر در سیاست خارجی، مذاکره‏ای می‏کنیم و تصمیمی می‏گیریم، عیناً همین معنا وجود دارد.

بنابراین، فرهنگ، مثل روحی است که در کالبد همه فعالیت‏های گوناگون کلان کشوری، حضور و جریان دارد. فرهنگی که باید در تولید، خدمات، ساختمان‏سازی، کشاورزی، صنعت، سیاست خارجی و تصمیمات امنیتی، رعایت شود و حدود را معین و جهت را مشخص کند، چیست؟ این باید در این‏جا معین شود. بنابراین، فرهنگ، جهت‏دهنده به تصمیم‏های کلان کشور است؛ این در واقع، اهمیت و بناگذاشتنِ یک مبنای فرهنگی را در این‏جا به ما نشان می‏دهد.

دوم به عنوان شکل‏دهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه است. حرکت جامعه، بر اساس فرهنگ آن جامعه است. اندیشیدن و تصمیم‏گیری جامعه، بر اساس فرهنگی است که بر ذهن آن حاکم است. دولت و دستگاه حکومت، نمی‏تواند از این واقعیتِ مهم، خود را کنار نگه دارد. وقتی مردم در خانواده، ازدواج، کسب، لباس پوشیدن، حرف زدن و تعامل اجتماعی‏شان، در واقع دارند با یک فرهنگ حرکت می‏کنند - بنده پیش از انقلاب در سخنرانی‏هایم مثال می‏زدم و می‏گفتم فرهنگ مثل توری است که ماهی‏ها بدون این که خودشان بدانند، در داخل این تور، دارند حرکت می‏کنند و به سمتی هدایت می‏شوند - دولت و مجموعه حکومت، نمی‏تواند خود را از این موضوع برکنار بدارد و بگوید بالاخره فرهنگی وجود دارد و مردم به چیزی فکر می‏کنند؛ نه، ما مسئولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم؛ اگر ناصواب است، آن را تصحیح کنیم؛ اگر ضعیف است، آن را تقویت کنیم؛ اگر در آن نفوذی هست، دست نفوذی را قطع کنیم. بنابراین، فرهنگ به عنوان شکل‏دهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه هم یکی از میدان‏های اساسی است.

چیزهایی که در فرهنگ عمومی ما ضعیف است، یا جایش کم است، یا به قول آقایان، احتیاج به دُز بالاتری دارد، کدام است؟

یکی از آنها انضباط است. جامعه ما، به انضباط، نهایت نیاز را دارد.

دیگری اعتماد به نفس ملی و اعتزاز ملی است؛ یعنی احساس عزت کردن از این که من اهل ایرانم. به قول سهراب سپهری، «اهل کاشانم، روزگارم بد نیست»؛ این، افتخار است. یا در جای دیگر می‏گوید: «من مسلمانم». اعتزاز به ایرانی بودن؛ ما به این نیاز داریم. البته این با ملی‏گرایی ناقص - همان ناسیونالیسم منفی مطرودی که ما همیشه آن را رد می‏کردیم - نباید اشتباه شود. این، ناسیونالیسم مثبت است. این، ملی‏گرایی، به معنای خوب قضیه است. ما به این احتیاج داریم.

مورد بعدی، قانون‏پذیری است؛ به هم تنه نزدن؛ از هم جلو نیفتادن؛ حق همدیگر را برنداشتن؛ توی جیب همدیگر دست نکردن. اینها قانون است و ما در جامعه، اینها را لازم داریم.

موضوع دیگر، غیرت ملی است. اگر ببینیم کسی دارد به نحوی از انحا، به مرزهای فرهنگی یا دینی یا جغرافیایی یا ملی ما تعرض می‏کند یا فکر تعرض دارد، باید خون ما به جوش بیاید و غیرت ما تحریک شود.

مقوله بعدی، تدین و دین‏باوری است؛ دین‏باوری، با همان معنای عام خودش. من به دانشجویان هم این نکته را گفتم که هر کس شب بیست و یکم، قرآن سرش گرفت و «بک یا الله» گفت، از نظر من، او همان دانشجویی است که من می‏گویم متدین و خدایی و مسلمان و حزب‏اللهی است؛ کاری ندارم از کدام حزب و جناح و تشکیلات است. ما باید همه را به این طرف بکشانیم که شب بیست و یکم ماه رمضان، احساس کنند دلشان به سمت مسجد و قرآن می‏کشد. این حالت، برای کشور ما، خیلی لازم است.

موارد دیگر، فرهنگ ازدواج، فرهنگ رانندگی، فرهنگ خانواده، فرهنگ اداره و فرهنگ لباس است. بنده با مُد، خیلی موافقم و جزء آدم‏هایی هستم که به مُد گرایش دارم؛ اما مُدی که از داخل جوشیده باشد؛ چون مُد، یعنی ابتکار و نوآوری؛ نه چیزی که از بیرون بیاید. مُد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما، همه‏اش دارد از بیرون می‏آید.

الگوی مصرف وسائل زندگی، مهم است؛ فرش و پرده و چراغمان چه‏طوری باشد؟ اینها را نمی‏شود ندیده گرفت. اگر کسی توی بحر این کارها برود، می‏بیند چقدر سرمایه و فکر و همت و هنر، صرف اینها می‏شود که گاهی بسیاری از آنها بیهوده است. بالاخره جایی باید موضع خود را درباره اینها معین کند؛ حتّی اگر بگوید من الان وقت ندارم و اولویتم تعیین لباس ملی نیست؛ خیلی خوب، معلوم بشود که ما تا پنج سال یا ده سال، این اولویت را نداریم و می‏خواهیم آن را کنار بگذاریم؛ اما بالاخره این انبار مجموعه فرهنگی، [باید] صاحبی داشته باشد. این هم فرهنگ در عرصه دوم است.

عرصه سوم فرهنگ، سیاست‏های کلان آموزشی و علمی دستگاه‏های موظف دولت است؛ یعنی آموزش و پرورش، آموزش عالی و بهداشت و درمان. دستگاه‏های موظف دولت، بالاخره باید سیاست‏های کلان آموزشی و علمی‏شان را از مرکزی بگیرند. درست است که آموزش و پرورش خودش یک مجمع مشورتی دارد، ولی او کار دیگری می‏کند و نزدیک به اجراست و اما این، دورتر از اجراست؛ کلان‏تر و وسیع‏تر نگاه می‏کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد