ساعت 3 شب بود که صدای تلیفون پسری را ازخواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا ازخواب بیدارکردی؟ مادر گفت: 25 سال قبل در ھمین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی. فقط خواستم بگویم تولدت مبارک! پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد صبح سراغ مادرش رفت وقتی داخل خانه شد. مادرش را پشت میز تلیفون با شمع نیمه سوخته یافت ولی مادراش دیگر در این دنیا نبود (سعی کنید ھیچ وقت دل ھیچ کسی رانشکنید)
یکی از سوالاتیکه ذهن انسان را پیوسته مشغول نگهداشته و او را به فکر و اندیشه فراخوانده و یا به مطالعه و تحقیق کشانیده است، که ما کی هستیم و چرا آفریده شده ایم؟ این سوال هر فرد را بدون در نظر داشت سن، طبقه، شغل و یا کسب و کار به تفکر و تامل فرا خوانده است. راستی ما چرا آفریده شده ایم؟ چه صفتی ما را از دیگر مخلوقات روی زمین متمایز میکند؟ ما کی هستیم و هدف از زندگی ما در روی زمین چیست، از کجا آمده و به کجا روانیم، انسان کیست ؟ نظر فلاسفه قدیم در مورد انسان همانا ناطق بودن اوست و یا این که انسان حیوانی است دارای احساس، چون حیوانات نمی توانند تکلم کنند و یا اگر حیوانی شاید مرگ همنوع خود باشد همچو انسان متاثر نمیشوند . صحبت از انسان بدون در نظر داشت خالق یا خدا به نتیجه سازنده نمیتواند برسد، انسان بدون خدا موجودیست راه گم کرده. و دین اسلام بهتر روی تشریح این موضوع پرداخته است.