مفهوم ایدئولوژی یا جهانبینی در علوم اجتماعی بسیار بحث انگیز و فرّار است.
میتوان برداشتهای موجود از ایدئولوژی را در چهار دسته گنجانید:
۱. ایدئولوژی نوعی اندیشه انحرافی کاذب است، مانند «آگاهی» سوژه های انسانی در جامعهی سرمایهداری.
این تعریف که از نظر شناخت شناسی منفی است، مشخصا از سوی مارکس و انگلس عنوان شده است و در متن مقدمه 1859 انگلس آمده است. همچنین در نظریههای پسامارکس نظیر مارکسیسم هگلی ِ گئورگ لوکاچ و نقد کارل مانهایم بر پیشداوریهای ماتریالیسم تاریخی حضور دارد.
۲. ایدئولوژی مجموعهای است از نظرات، اعتقادات و نگرشها : مانند جهانبینی ِ یک طبقه یا گروه اجتماعی.
این تعریف از نظر اجتماعی نسبی است.
۳. «ایدئولوژی نظری» یک نظام فکری کم و بیش آگاهانه.
این تعریفی محدود از ایدئولوژی است که تا دهه ۱۳۶۰ (میلادی) برداشت غالب از مقوله ایدئولوژی در بحثهای فلسفی و سیاسی بود.
۴. «ایدئولوژی عملی» که رسانهی کمابیش ناآگاهانهی رفتارهای مرسوم محسوب میشود.
این تعریفی مبسوط است که توسط مارکس مطرح شده است و بعدها آنتونیو گرامشی و لویی آلتوسر آن را توسعه دادهاند. این برداشت، از دهه ۶۰ به بعد مقبولتر بوده است.