بحث و گفتگوی علمی پیرامون ((خودکشی)) پدیده ای است که باتوسعه و تکامل علوم روانشناسی و جامعه شناسی زاده شده و کشف اسرار و رموز واقعی آن همگام با پیشرفت دو دانش یادشده به پیش می رود.
هرچند از آغاز خلقت و استقرار بشر در روی زمین تاکنون، بسیاری از فرزندان آدم دست به خود کشی زده و یا اقدام به آن ورزیده اند؛ اما هیچگاهی تحلیل و تشریح دقیق و علمی آن به پیمانة کنونی مورد مداقه قرار نگرفته و نتایجی برای پیشگیری آن به دست نیامده است. باپیدایش و تکامل علوم روانشناسی و جامعه شناسی – که عمر آنها از چند دهه فراتر نمی رود – ((خودکشی)) به عنوان دهمین عامل مرگ و میر درجهان مورد بحث قرار گرفته است.
احصائیه های سازمان صحت جهانی نشانده آنست که سالانه چهارصد هزار انسان در اثرخودکشی های مؤفق جان خود را ازدست می دهند، و به همین علت ((خودکشی)) در ردیف دهمین عامل مرگ و میر برای تمام سنین در بیشتر کشورهای جهان قرارگرفته است. در حالی که تعداد اشخاص خودکشی کرده، در بین مردان سه برابر زنان است؛ اما زنان چهار برابر بیشتر از مردان، اقدام به خودکشی می کنند.
از آنجایی که هرپدیده یی مستلزم تعریف ویژة خویش است؛ جادارد که در اینجا به تعریف علمی ((خودکشی )) پرداخته شود. هرچند درین مورد تعریفات گوناگونی ارائه شده؛ اما به منظور اختصار سخن، صرف به دو – سه مورد آن اشاره می کنیم:
امیل دورکیم، خودکشی را چنین تعریف می نماید: ((هرنوع مرگی که نتیجة مستقیم یا غیرمستقیم عمل مثبت یا منفی خود قربانی است، که شخصاً می دانسته است باید به همین نتیجه برسد.))
اشنایدمن، در تعریف آن چنین گفته است: ((خودکشی عمل آگاهانة آسیب رساندن به خود است، که می توان آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست، که برای مسئلة تعیین شدة او، این عمل بهترین راه حل تصور شده است.))
و مرکز مطالعات روانی امریکا، خودکشی را چنین تعریف نموده است: ((خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخص توسط خودش می باشد، که ممکن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شکل احساسی درفرد باقی بماند.))
بامطالعة تعریف پایانی، سه شکل این پدیده مطرح بحث قرار می گیرد:
1. خودکشی کامل: عبارت است از عملی که منجر به مرگ شود.
2. خودکشی ناقص: که صرف اقدام به خودکشی صورت گیرد؛ اما منجر به مرگ نشود.
3. خودکشی احساسی: که فکر و تمایلات آن در ذهن فرد موجود باشد؛ ولی به مرحلة اقدام یا اجرا درنیامده باشد.
علل خود کشی: درگذشته ها بیشترین عقاید و آراء مؤید آن بود، که خودکشی نقطة پایانی یکی از بیماریهای روانی یاعصبی است، که فرد بیمار آن را به عنوان آخرین و سودمندترین وسیلة نجات به کارمی بست؛ اما باتحول و تکامل علوم
(به ویژه جامعه شناسی) نظریة دیگری نیز درکنار آن جاگرفت، که: ناهنجاریهای اجتماعی جهان معاصر، مخصوصاً در کشورهای صنعتی غرب، خود یکی از بالاترین عوامل خودکشی در جهان کنونی است. و پژوهشهای انجام یافته نیز این واقعیت را به اثبات رسانیده است.
به هرحال؛ درگروهبندی علل و اسباب خودکشی، نظریات متعددی وجود دارد، که ما صرف به ذکر یک مورد آن بسنده می کنیم:
1. عوامل احساسی؛ مانند: شکست درعشق، درگیریها و اختلافات خانوادگی، از دست دادن عزیزان، ابتلا به یکی از امراض مزمن و خطرناک، از دست دادن پایگاههای اجتماعی و ... .
2. عوامل اقتصادی؛ مانند: بیکاری، مشکلات اقتصادی، ورشکست شدن، اخراج شدن از کار و ... .
3. عوامل آسیب شناسی – روانی؛ مانند: بیماریهای جسمی، بیماریهای روانی، چون افسردگی یا Depression.
انواع خودکشی از دید جامعه شناسی:
انواع خودکشی را می توان در دسته های زیرین به مطالعه گرفت:
1. خودکشی خودخواهانه:
هنگامی که مرد یا زن نمی تواند در یکی از گروههای اجتماعی قابلیت جذب و پذیرش را کسب کند و هنگامی که امیال محرک آنان در حدی از تعادل نیست که متناسب با معیارهای سرنوشت ساز جامعه باشد، اینگونه خودکشی صورت می پذیرد. که درینجا به نظر می رسد جامعه درحدی از ورشکستگی معیارهای انسانی نزول کرده که اسباب خودکشی فرد به میان آمده است. نه تنها این که شرایط ناپسند جامعه، رهایی افراد از بندهای اجتماعی را تشویق می کند.
پس می توان نتیجه گرفت: به هراندازه همبستگی اجتماعی سست گردد و ارتباط و تعلق افراد به گروه کاسته شود، او آمادگی بیشتری برای پایان دادن به حیات خود پیدا می کند.
2. خودکشی دگرخواهانه: و این نوعی است که فرد نه به خاطر خود؛ بلکه به خاطر هدف معین، فرد یاگروهی دست به خودکشی می زند. این نوع خودکشی برخلاف نوع اول آن، زمانی سر می زند که میان فرد و جامعه همبستگی شدیدی وجود دارد و فرد در میان گروه جذب و حل شده است؛ اما انگیزه های متفاوت فردی و جمعی دیگری (که هرکدام جای بحثی جداگانه دارد) زمینة خودکشی فرد را فراهم می نماید.
3. خودکشی ارزش گرایانه: هنگامی که در جامعة سنتی، سلطة وجدان جمعی در حدی برفرد مستولی شده باشد، که آزادی عمل فردی را ازوی سلب کند و خود را اسیر سرنوشت و جبر اجتماعی احساس نموده روزنة امیدی برای تغییر اوضاع فردی فراراهش نباشد، وی برای رهایی ازین نوع هنجار های ناخواسته، آزادی خویش را در مرگ می جوید.
4. خودکشی پرخاش جویانه: یکی از خصیصه های جامعة جدید درحال انتقال از جامعة سنتی به جامعة مدرن، فروپاشی معیارهای پذیرفته شدة قبلی و بروز نابسامانیهای اجتماعی (قبل از مرحلة دخول به جامعة مدرنیته) در بالاترین حد آنست. در چنین شرایط، فرد خود را در برابر دیوارهای نو بنیادقیود جدید اجتماعی درمی یابد، ارزشهای قبلی را در حال متلاشی شدن می بیند، برخلاف امیال درونی، خویشتن را در موقعیتهای پایین تری احساس می کند، پاداشی را که در مقام قبلی از جامعه انتظار داشت، به دست نمیاورد و بالاخره احساس شکست و نومیدی شدید در وی ایجاد رخنه نموده، راه را برای خودکشی هموار می سازد.
5. خودکشی سنت گرایانه:
این نوع خودکشی در میان افرادی که از کشورهای جهان سوم به کشورهای صنعتی غرب روآورده اند، قابل لمس است. هنگامی که فرد وارد جامعة جدید می گردد، خود را در برابر گروه متراکمی از هنجارهای ناشناخته یی احساس می کند که در زندگی پیشین او کوچکترین اثری ازان دیده نشده است و حتی گاهی برایش غیر قابل تصور بوده است. اینجاست که او احساس می کند، بر در صندوقچة داشته های گذشتة خود قفلی بزرگ زند و آنها را به دست فراموشی سپرده، برای پذیرش ارزشهای جدید آمادگی گیرد و یا آن که ارزشهای قدیم وجدید را باهم تلفیق دهد. اگر اوصرف به پذیرش معیارهای جدید اقدام کند، در صورت نداشتن بهرة کافی از دانش مورد نیاز در همیاری باخاطرات گذشته به بیراهه سوق می یابد، که خود مشکلات عدیدی را درپی خواهد داشت؛ اما اگر بخواهد تلفیقی میان هر دو نوع آن به وجود آورد، برخی از نکات متضاد معیارهای قدیم و جدید به هیچ صورت باهم درنمیامیزند، که انگیزه های قوی داشته های گذشته و ضرورت پذیرش معیارهای جدید، شدیداً در مقابل هم قرار گرفته و فرد را دچار توهم و سردرگمی عجیب، همراه با نگرانی و ترس و وحشت و نومیدی می سازد. هرگاه این حالت ادامه یافت و فرد در یافتن راه حلی مطابق به میل عاجز ماند، کار به نومیدی می کشد و دنبالة آن به Depression و دهها گونه عوارض جسمی و روانی دیگر، که همة آنها می توانند زمینه ساز خودکشی باشند.
این پدیده در میان قشر کم سواد بیشتر از سایرین قابل مشاهده است؛ زیرا باپشتوانة اندکی که از دانش معاصر، مسایل فرهنگی گذشته، عقاید مذهبی و... دارند، یکباره خود را در برابر معیارهای کاملاً متضاد باداشته های اندک خود احساس می کنند و کارایی پشتوانة فرهنگی آنان درحد متناسبی از تعادل قرار ندارد که بتواند با پدیده های جدید به مقابله برخیزد یایکی را در دیگری حل کند. همانست که سر رشتة امور ازدست شان درمیرود و گامهای ناهمواری را باطی مراحل مختلف به سوی خودکشی برمی دارند. ناگفته نباید گذاشت که حسن روابط خانوادگی و توجیه دقیق آنان، درجلوگیری از فاجعه سخت مؤثر و کارایند خواهد بود.
نکتة دیگر قابل بحث اینست که خودکشی در جوامع اسلامی (نه در کشورهای اسلامی) به مراتب کمتر از جوامع غیر اسلامی است؛ زیرا از دید روانشناسی, موقعی که فرد احساس کند، تکیه گاه و پشتوانه یی دارد، به مراتب کمتر دچار ناهنجاریهای روانی می گردد؛ چون در برخورد با انواع گوناگون مشکلات, آنها را با تکیه گاه و پشتوانة خویش قسمت می کند و برای خودش سهم ناچیزی باقی می ماند که آن به تنهایی نمی تواند باعث بروز بیماریهای روانی حادگردد.
در اینجا نباید تصور نمود که بحث روانی خودکشی برمعیاراساسات مذهبی یا دینی صورت گرفته است؛ بلکه سخن برسر نوع عقیده است.
اصولاً خودکشی در میان افرادی که عقیده به خدا دارند و عامل واقعه را همان تکیه گاه خویش می دانند، به مراتب کمتر از کسانی است که بدین باور نیستند. آنانی که در برابر شدید ترین مشکلات و تلخ ترین وقایع می گوید:
((قسمت و نصیب همینطور بود)) یا به گفتة عربها ((الخیرفی ما وقع)) از یکسو عامل واقعه را خارج از حیطة توانایی خود می دانند و از سوی دیگر هیچکسی را مستحق سرزنش کردن نمی دانند. از جانب دیگر احتمال قرار گرفتن خویش را در برابر مشکلاتی بالاتر و بزرگتر از آن در نظر میاورند، که این خود از تلخی وقایع و شدت مصایب به حد اعلای آن می کاهد. ازینروست که ایشان دست به فرافگنی زده و رنج بردن در برابر مصایب را از خویش دور می سازند و دلیل برای بروز واکنش نزد خویش نمی یابند.
پس درینجا می توان نتیجه گرفت: به هر اندازه که ایمان و اعتقادقلبی بیشتر باشد، سلامت و آرامش روحی فرد فزونتر است و به هرپیمانه صلابت ایمان و اعتقاد سست تر، آسیب پذیری فرد برای اقداماتی نظیر خودکشی (یاکمترین آن که افسردگی یا Depression است) بیشتر. بنابرین نوع و شدت عقیده بیشتر تعیین کننده است، نه دین یا مذهب.
روشهای پیشگیری و مقابله با خودکشی: برپایة پژوهشهایی که روی خودکشیهای مؤفق انجام یافته، تقریباً دوسوم افرادی که دست به خودکشیهای مؤفق زده اند، قبل از اقدام بدین عمل، ابراز تمایل مستقیم به خودکشی در آنها وجود داشته و ازقبل افراد مرتبط باخویش را به صورت جدی یا شوخی آگاهی داده اند.
معمولاً مردان بالای سنین 45، در اثر ابتلا به بیماریهای مزمن و خطرناک، اعتیاد، از دست دادن موقعیتهای اجتماعی و... دست به خودکشی زده اند.
بیشترین زنان در اثر ناهنجاریهای روابط خانوادگی یا بیماریهای مزمن و خطرناک دست به این عمل زده اند و در بیشترحالات، عوامل احساسی و عاطفی ایشان را به سوی خودکشی سوق داده است.
تعداد زیادی از جوانان نیز در اثر ناهنجاریهای روابط کشمکشهای خانوادگی، شکست در عشق، بیکاری و مشکلات اقتصادی و یا در اثر اصطکاک فرهنگهای متضاد و آشتی ناپذیر دست به خودکشی زده اند.
با در نظرداشت موارد بالا، بهترین راه برای پیشگیری از خودکشی، توجیه درست آنان، باتوجه جدی به رفع نیازها و مشکلات شان و زمینه سازی معالجة آنان توسط یک روانشناس است. که در قدم اول یکی از شیوه های نوین روانشناسی به نام ((گفتار درمانی)) می تواند مؤثرترین طریقة درمان باشد. در غیر آن زیر مراقبت بردن ایشان به یکی از شفاخانه های روانی – درمشوره با یک روانشناس ـ خواهد بود.
هرچند شیوه های مقابله باخودکشی افراد، با درنظرداشت خصوصیتهای مشاکل و ویژگیهای فردی، اجتماعی و روانی آنها گوناگون است؛ اما به صورت کلی می توان متودهای زیر را برای مقابلة عمومی باخودکشی به کاربست:
1 – مشوره، توجیه، رهنمایی و حمایت کامل از فرد.
2 – توجه جدی به رفع نیازهای کوچک و بزرگ فرد درحد امکان و رفع مشکلی که احتمالاً عامل اقدام به خودکشی خواهد شد.
3 – آموزش عقاید مذهبی از راههای غیر مستقیم، که به هیچ صورت با عامل احتمالی خودکشی برخورد ننماید.
4 – درمان روانی فرد ازطرق غیرمستقیم به ویژه تلقین.
5 – مداخلة یکی از افراد آگاه خانواده یا دوستی که فرد به وی اعتماد داشته باشد.
6 – زمینه سازی برای اشتراک در محافل، مجالس و نشست هایی که به گونة غیرمستقیم روی افکار و تمایلات فرد تأثیرگذار باشد.
7 – معالجه و تداوی با ادویة توصیه شده توسط داکتر.
8 – و بالآخره معالجه توسط یک متخصص روانشناس.
سازمان بهداشت جهانی (World Health Organization ) تخمین زده است در هر سال حدود یک میلیون انسان خودکشی میکنند. آمار خودکشی در جهان ۱۶ نفر به ازای هر صدهزار نفر است و بطور متوسط در هر ۴۰ ثانیه یکنفر خودکشی میکند. پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۰ این تعداد به ۱،۵ میلیون نفر در سال برسد.
- تحقیقات نشان میدهد خودکشی ظرف ۵۰ سال گذشته به میزان ۶۰٪ در سطح جهان افزایش داشته است. در حال حاضر خودکشی برای افراد ۱۵ تا ۴۴ سال یکی از عوامل اصلی مرگ است. خودکشیهای نافرجام حدود ۲۰ برابر تعداد خودکشیهایی هستند که به مرگ منجرمیشوند.
- با وجود اینکه در گذشته خودکشی در افراد مسن در سطح بالاتری قرا داشت اما در سالهای اخیر خودکشی در بین نوجوانان و جوانان رشد بسیار چشمگیری داشته است بطوری که این گروه سنی در کشورهای توسعه نیافته به بالاترین سطح خطر خودکشی قرار دارند.
- بخاطر افزایش آمار خودکشی در سالهای اخیر از سال ۲۰۰۳ از طرف WHO (سازمان جهانی بهداشت) و IASP (انجمن بینالمللی پیشگیری از خودکشی) روز ۱۰ سپتامبر به عنوان روز جهانی پیشگیری از خودکشی نامگذاری شده است.
- اختلالات روانی (بهخصوص افسردگی) به تنهایی عامل حدود ۹۰٪ از خودکشیها هستند. اگر چه خودکشی نتیجه عوامل پیچیده اجتماعی-فرهنگی، خانوادگی و شخصی است.
در کشورهای اروپایی تعداد کسانی که سالانه بر اثر خودکشی کشته میشوند بیشتر از کسانی است که در اثر تصادفات و حوادث رانندگی کشته میشوند.
در سال ۲۰۰۱ کسانی که در سراسر جهان بر اثر خودکشی کشته شدند بیشتر از کسانی بود که در اثر قتل (پانصد هزار نفر) و جنگ (دویستوسی هزار نفر) است.
این برتری در سالهای بعدی هم ادامه داشته و کشته شدگان بر اثر خودکشی بیش از کشته شدگان بر اثر قتل بوده است
بیبشترین آمار گزارش در مورد خودکشی مربوط به کشورهای شرق اروپاست. کمترین آمار مربوط به کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای مسلمان و برخی کشورهای آسیایی است. در مورد تعداد خودکشیهای انجام شده در اکثر کشورهای آفریقایی آماری در دسترس نیست.
- خودکشی هشتمین عامل مرگ در آمریکاست و سومین عامل مرگ در بین جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال است. در کشور آمریکا مردان ۴ برابر بیشتر از زنان بر اثر خودکشی کشته میشوند در حالی که تعداد تلاش زنان برای خودکشی بیشتر از مردان است. این نسبت در کشور کانادا هم وجود دارد و در کانادا هم تعداد خودکشی در مردان چهار برابر زنان است.
- بر اساس یک تحقیق که حدود ده سال پیش در سطح حدود ده هزار دبیرستان کشور امریکا انجام شد 24.1% دانشآموزان بطور جدی به خودکشی فکر میکنند، 17.7% برای اقدام به خودکشی برنامه دارند و تصمیم گرفتهاند، 8.7% تاکنون خودکشی را تجربه کردهاند و 2.8% بر اثر خودکشی آسیبهای جسمی یا روحی دیدهاند و تحت مراقبتهای خاص قرار دارند. با این حال آمارها نشان میدهد خودکشی در بین نوجوانان آمریکایی در طول دهه گذشته ۲۵ درصد کاهش داشته است.
- در دهه گذشته استفاده از اسلحه بیشترین روش خودکشی در بین نوجوانان آمریکایی بود اما در حال حاضر حلق آویز کردن و استفاده از طناب و کیسه های پلاستیکی برای خفگی بیشترین کاربرد را دارد. میزان خودکشی در افراد 10 تا 19 سال در سال 1992 در هر صد هزار نفر 2/6 نفر بوده است که در سال 2001 به 6/4 نفر کاهش یافته است.
- پایان -
استفاده کردم عالی بود امیدوارم کنفرانسم هم خوب از آب در بیاد مرسیییییییییی