رنج مشو راحت رنجور باش!
راحت مردم طلب آزار چیست؟
دیده زعیب دگران کن فراز
درهمه چیزی هنر وعیب هست
عیب مبین تا هنر آری بدست
خاک شد آنکس که در این خاک زیست خاک چی داند که در این خاک کیست
هرورقی چهره آزاده ایست هر قدمی فرق ملک زاده ایست
تا نکنی جای قدم استوار پای منه در طلب هیچ کار
در همه کاری که در آئی نخست رخنهء بیرون شدنش کن درست
دشمن دانا که پی جان بود بهتر از آن دوست که نادان بود
عمر بخشنودی دل ها گذار تا زتو خوشنود شود کردگار
درد ستانی کن ودرمان دهی تات رسانند بفرماندهی
گرم شو از مهر وزکین سرد باش چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد نیکی او روی بد وباز کرد
نیست مبارک ستم انگیختن آب خود و خون کسان ریختن
هرکه درین خانه شبی داد کرد خانهء فردای خود آباد کرد
گرنفسی نفس بفرمان تست کفش بیاور که بهشت آن تست
دست وفا در کمر عهد کن تا نشوی عهد شکن جهد کن
(مخزن الاسرار نظامی گنجوی)
احسنت آفرین لذت بردم