مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

ترس بزرگترین دشمن ما

کشنده ترین نیروئی که زندگی را از میان میبرد، ترس است. ترس سجایای اخلاقی را ضعیف می کند، پشتکار و حس پیشرفت را شکست می دهد، سبب بیماری می شود، سعادت را فلج می سازد و مانع موفقیت در کار ها می گردد. ترس عیب جبران ناپذیری است یعنی عیب محض است. اکنون دانشمندان روانشناس به خوبی پی برده اند که ترس خون را ضایع می کند و هضم غذا را مشکل می سازد.

ترس از جنبش و فعالیت مغز و بدن می کاهد و تمام عناصر موفقیت را میکشد. دشمن خونی سعادت جوانی و رفیق وحشت آور ایام پیری است نشاط و خوشحالی از آن فرار می کند و شادی نمی تواند با او در یکجا زندگی کند.

ترس


[1] Horace Fletcher- پژوهشگر آمریکایی در امر تغذیه و پایه گذار روشی به نام فلچریسم (1849-1919)

دکتر هلکمب می گوید : در بین حالات مرضی بسیار مضر بشر وسیع تر و متنوع تر از همه، ترس است. انواع و درجات ترس بسیار زیاد است. خفیف ترین درجۀ آن این است که انسان از حادثه ای که ممکن است در آینده روی دهد، دچار اندیشه شود. ترس های شدیدتری هم وجود دارد که به فریاد، آه ، فغان و لرزش منجر می شود. اما در تمام انواع و درجات ترس تاثیری وجود دارد که سلول های اعصاب را دچار فلج می سازد و این تاثیر ، بدن را برای ابتلا به بیماری های متعدد آماده می کند.

هوراس فلچر[1] می گوید: (ترس مانند هوای گاز کربنیک دار است مغز و روح را مسموم می کند و گاهی نیز سبب مرگ می شود.)

باوجود این از روز تولد در زیر یوغ هیولایی که ترس نام دارد زندگی می کنیم . سالی بیش از صد بار به بچه تذکر داده می شود که از فلان چیز حذر کند، این غذا تولید مسمومیت می کند، این جانور تو را نیش می زند، اگر این کار را بکنی می میری، اگر فلان کنی فلان بلا به سرت می آید! از این رو مردان قوی و زنان با هوشی را می بینیم که از حشرۀ بی ضرری وحشت دارند. زیرا بچگی خطر ناک بودن حشرات در مغز آنها رسوخ کرده است.

تثبیت هیولای موحش (ترس) در مخیلۀ نورس و حساس کودک ، فجیع ترین ظلمی است که می توان در بار ۀ او کرد. این هیولا مانند کلمه ای که بر تنۀ درخت کوچکی حک شود، هر سالی که بگذرد بزرگتر و عمیق تر می گردد و در تمام مدت زندگی ، سایۀ آن جلو اشعۀ خورشید تابناک را میگیرد. یک نویسنده اطریشی چنین می گوید (( برای بچه ، داشتن مادری که در میان ترس های عصبی دست و پا می زند، بزرگ ترین فلاکت هاست. چنین مادری محیط ترس و وحشتی در اطراف بچه ای خود تولید می کند که رفته رفته بزرگ تر و خطر ناک تر می شود، و در نتیجه ای چنین طرز تفکری بچه عادت می کند که از هر کاری انتظار نتیجۀ بدی را داشته باشد.

مادری که در هر حرکت خود و بچه اش احتمال فلاکتی را دهد و این نظر خود را آشکارا بگوید، زندگی نو شکفتۀ بچۀ خود را رفته رفته با زهر موثری مسموم می سازد.

صد ها دختر و پسر جوان را می شناسیم که از سنین کودکی عادت کرده اند پایان خطرناکی برای کار هایی که می کنند یا می خواهند بکنند پیش بینی نمایند و در نتیجه اشخاص ضعیف الارادۀ غیر موثرو بی قدرتی بار می آیند ، مادرانی که جرات ، پشتکار، نیروی اقدام و اعتماد به نفس بچه هایشان را در کابوس ترس و وحشت خفه می کنند مسئولیت بزرگی را متوجه خود می سازند.))

یک پزشک ایتالیوی به نام لینوفریانی چنین می گوید: (مدت 20 سال در بارۀ روانشناسی کودک مطالعه کردم بالاخره به این حقیقت اسف آور پی بردم که هشتاد در صد بچه هائی که دچار ترس و محجوبیت هستند،اگر به وقت خود درس جرات و شهامت می گرفتند ، از این بلا نجات می یافتند.

یعنی مادران و مخصوصاً مادر بزرگ ها و دائی هائی وجود دارند که فقط به ترساندن بچه از خطر های احتمالی اکتفا نمی کنند. بلکه برای این که کودک سرکشی را دچار وحشت کنند و مجبور به اطاعت سازند برای او از اشیا گوناگون و موجودات عجیب و غریب تخیلی بحث می کنند. حتی اغلب آنها برای این که بچه را به زور بخوابانند ، می گویند (اگر حالا نخوابی گرگ می آید و تورا می خورد!)

شما در نظر بیاورید اگر چنین ترسی در مغز یک آدم بزرگ جای بگیرد، دیگر او می تواند با خیال راحت بخوابد؟ کاش بجای این کار پدران و مادران بچه هایشان حالی کنند که در تاریکی هم زندگی درست به همان حالی که در روشنائی جریان دارد ادامه می یابد و حادثۀ فوق العاده ای اتفاق نمی افتد، تا به این وسیله ترس کودک از تاریکی زایل شود.

اما بعضی ها بر عکس ترس از تاریکی را در بچۀ خود با بحث از جن و پری و دیو ها و اشباح اسرار آمیز و وحشت آور صد چندان می سازند. این گناهی را که مردم در بچه ها مرتکب می شوند شاعری در چهار بیت زیر بیان کرده است:

کسی که بچه را در میان ترس و وحشت نگاه می دارد

از بازی بازش می دارد و نغمه اش را خاموش می کند

نه تنها خطا کرده،

بلکه جنایتی مرتکب شده است

مادران به خاطر فرزندان خود، چه تلاشی می کنند! چه فدا کاری هائی در راه آنها به خرج می دهند! بعضی مادر ها به محض این که دختر بچه یا پسر بچه شان لحظه ای از پیش چشم شان دور شد، قرار و آرام از دست می دهند، وقتی که فرزند شان برای گردش کنار دریا یا آب تنی یا بازی فوتبال برود تا برگشتن او هزار و یک خیال می کند که آیا بچه شان به حال غرق شده یا پایش شکسته و یا صورتش آماس کرده است و از این قبیل مناظر پیش چشم شان مجسم می شود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد