علم اقتصاد با سایر علوم ، به ویژه با علوم انسانی ، روابط نزدیک و پیوند های نا گسستنی دارد تا جایکه خود گاهی مکمل آنها تلقی میشود . وجود چنین روابطی ، که اغلب از روابط وابستگی است ، بیشتر استقلال محدود اقتصاد را میرساند.
الف- رابطه اقتصاد با حقوق :
رابطه اقتصاد با حقوق از طریق مجاری مختلف برقرار
میگردد. در واقع حقوق است که چارچوب فعالیت اقتصادی و نهادها و سازمان اجتماعی (حقوق اساسی) ، روابط مربوط به کسب و انتقال ثروت و مالکیت ابزار تولید و بطور کلی روابط مدنی بین افراد (حقوق مدنی) و روابط فردی و صنفی و دسته جمعی مربوط به کار (حقوق کار) همچنین روابط مختلف مربوط به کسب و تجارت (حقوق تجارت) را مورد مطالعه قرار میدهد.
و بدین ترتیب ، شرایط نهادی و حدود فعالیت اقتصادی را تعیین میکند . ولیکن حقوق ، برخلاف اقتصاد مبتنی بر اصول و قوانینی است که به وسیله جامعه پذیرفته شده و جنبه اجباری و دستوری دارد.
ب- رابطه اقتصاد با روانشناسی :
رابطه اقتصاد با روانشناسی ، شاید نزدیکتر و ناگسستنی تر از روابط آن با هر علم و فن دیگری
باشد و این رابطه تا حدی است که غالباً گفته میشود اصولاً اقتصاد روی سه پایه رونشناسی : مربوط به فرد ( روانشناسی فردی ) ، گروه ( روانشناسی اجتماعی و ملی ) و روانشناسی توده ها بنا شده است . در واقع ، روانشناسی است که امکان میدهد کردار انسانها به طور انفرادی و اجتماعی توجیه گردد ، و انگیزه های اصلی از فعالیت اقتصادی (انگیزه های عقیدتی و مسلکی، اخلاقی و مادی ، از قبیل : نفع شخصی یا منافع دسته جمعی ) شناخته شود . و براساس این کردار های شناخته و توجیه شده است که اغلب اصول علم اقتصاد حاصل شده است .
ج- رابطه اقتصاد با جامعه شناسی :
رابطه اقتصاد با جامعه شناسی به حدی است که غالباً قلمرو این دو به سختی از همدیگر قابل تفکیک است. در واقع جامعه شناسی جستجو و کشف قوانین حاکم به نظام و تحول گروه ها و جامعه ها را موضع اصلی خود قرار میدهد و علم اقتصاد به ویژه اقتصاد کلان نیز هدف مشابه دارد. ولی اقتصاد بیشتر به تمایلات و کردار های مادی توجه میکند و جامعه شناسی کلیه تمایلات و کردار های گروه ها و جامعه ها را در نظر میگیرد .
د- رابطه اقتصاد با تــــــــــاریخ :
تاریخ مجموعه تجاربی است که بشریت از گذشتۀ خود دارد . و ازین رو تاریخ و یا پدیده های تاریخی یکی از ابزار های تحلیلی مهمی اقتصاد تلقی میشود . اصولاً پدیده های معاصر و مربوط به حال ، که جهت مشاهده و استنتاج بکار میرود ، بسیار محدود اند. اما وقتی به گذشته یعنی به تاریخ توجه میشود پدیده های متعدد و قلمرو تفکر و بررسی وسیع تر میگردد . در عمل اقتصاد از تاریخ نیز تفکیک ناپذیر است : در واقع تاریخ اقتصادی اقتصاد دیروز است و اقتصاد امروز تاریخ اقتصادی فردا را تشکیل میدهد. معمول است که تاریخ عقاید از تاریخ پدیده ها تفکیک گردیده ، ولیکن این تفکیک جنبه تصنعی دارد زیرا که همیشه عقاید تابع پدیده ها بوده بطوریکه پدیده ها به ویژه پدیده های مادی هر عصر روی طرز تفکر افراد اثر میگذارد . و متقابلاً نفوذ پدیده ها در طرز فکرها به همان اندازه شدید است.
بنابرین وجود همبستگی داخلی بین این دو رشته تاریخ آشکار است .
تاریخ است که انقلاب صنعتی ، تکوین پول و تحول پشتوانه آن ، بحران های اقتصادی و انقلابات اجتماعی که اغلب ناشی از آنها است ، همچنین همکاری میان ملت ها و بلاخره تکامل سازمان ها و نظام ها و تغییر آنها را توصیف میکند.
هـ - رابطه اقتصاد با جغرافیه :
رابطه اقتصاد با جغرافیه ناشی از همان تأثیر عامل مکان در تحلیل و عمل اقتصادی است . در واقع ، جغرافیه داده ها بررسی و عمل مربوط به عوامل طبیعی و چارچوب فضائی را در اختیار اقتصاد میگذارد به عبارت دیگر ، جغرافیه رابطه انسان را با طبیعت نشان میدهد و فضاء یا محیط فعالیت آنرا فراهم میسازد . اقتصاد دان در موارد بسیاری به کمک جغرافیه دان نیاز دارد . مثلاً وقتی او طبیعت را به منزله منبع مواد اولیه و محل حمل و نقل یا نصب ماشین و آلات ویا محل استقرار صنایع و تجارت و بطور کلی فعالیت اقتصادی و حرکات انسان ها و سرمایه ها مورد توجه قرار میدهد و درین موارد اقدام به بررسی و اتخاذ تصمیم میورزد ، معلومات جفرافیه دان را اساس کار خود قرار میدهد و او میداند که اگر اطلاعات جغرافیوی مساعد و سازگار نباشند رنج و مشقت انسان ها در فعالیت اقتصادی خود به مراتب بیشتر و هزینه های مادی و " استهلاک نیروی انسانی " دو چندان خواهد بود ازین جهت است که اقتصاد دان قبل از اتخاذ تصمیم معلومات جغرافیوی را بررسی میکند و بعد از استنتاج به اقدام و عمل اقتصادی میپردازد.
و – رابطه اقتصاد با ریاضیات :
رابطه اقتصاد با ریاضیات ، مدام در حال توسعه است . در واقع ، ریاضیات برای اقتصاد یک روش استدلال مبتنی بر قیاس ، بدو شکل پیوسته ( نقشه ها و خطوط ) و نا پیوسته ( ارقام ) فراهم میکند و اقتصاد ازین نظر تحول و تکامل خود را تا حد زیادی مدیون ریاضیات میداند. با استفاده از ریاضیات توأم با آمار است که امروزه اقتصاد برای خود ابزار مطمئینی چون اقتصاد سنجی و الگوها فراهم آورده و از آنها در تجزیه و تحلیل و اتخاذ تصمیم نهایت استفاده را میبرد. اقتصاد قبل از همه یک علم اجتماعی و مربوط به کردار انسان ها است و مسایل اجتماعی و کردار انسان ها عموماً جنبه کیفی دارد و تبدیل آنها به کمیت های قابل سنجش و اندازه گیری به ندرت عاری از خطاء است. بدین ترتیب علم اقتصاد دارای روابط متعددی با علوم مختلف دیگر است ولیکن به منزله یک علم اقتصاد بر خود روش های بخصوصی جهت تجزیه و تحلیل پدیده ها دارد .
سلام ممنون ازوبلاگتون کاش چندتامثال هم میزدین